ام البنین

ام البنین بی پسر

/
ام‌ البنین بی پسر ام البنین بی پسر وقتی که مردترین مرد…
ام البنین

درود بر تو اى زینب…

/
  درود بر تو ای بانوی گرامی بزرگوار و با نجابت و شریف درود …
ام البنین

تمام عالم به فدایت

/
  مادر در گوششان رمز عبور را زمزمه کرد و راهی شدند به سوی دا…
ام البنین

یا اَخا اَدرِک اَخا…

/
  و حسین علیه السلام چون باز شکاری خود رابه بالین برادر رسان…
ام البنین

لالایی

/
لالایی یک بار دیگر ندای " هل من ناصر ینصرنی " در آن صحرا تفتید…
ام البنین

دلتنگ دیدار رسول الله

/
  چهره بنما علی جان که سخت دلتنگ دیدار رسول الله صلی الل…
ام البنین

یادگار برادر

/
    دشت کربلا گویی آراسته به قدوم، رزم آوری…
ام البنین

با یک دست

/
  عمه جان زینب سلام الله علیها ، دست های کوچکش را محک…
ام البنین

ورودیه

/
  از وقتی وارد این دشت شدند حالش منقلب بود گفت برادر جا…
ام البنین

سفیر یار بودی و سردار عشق

/
    وقتی به امر امام زمانت راهی کوفه شدی، شا…